از خفه شدن!!

ساخت وبلاگ
ده سال پیش که در خانه بودم و جمع دوستانم محدود به همان شهر و ادمهایی بود که با زبانی نزدیک به من صحبت می کردند، در همان گوشی ساده کیبورد دار، گاهی که دل تنگ می شدم مدام لیست کانتکت هام را از بالا به پ از خفه شدن!!...ادامه مطلب
ما را در سایت از خفه شدن!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamhareer بازدید : 60 تاريخ : چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت: 16:58

مرگ طعمی جز احساس شدید تنهایی نیست. یعنی در بهترین و بدترین هایی احساس زندگیت کسی رو نداشته باشی که احساساتت رو باهاش شریک بشی . و زندگی جز مجموعه ای از رفت و آمدها و رفتارهای اجتماعی نیست. من اینجا ن از خفه شدن!!...ادامه مطلب
ما را در سایت از خفه شدن!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamhareer بازدید : 54 تاريخ : چهارشنبه 22 خرداد 1398 ساعت: 16:58

کل دیشب یک دقیقه طولانی بود، پر از درد ، پر از بیم و امید! دقیقه ای که با سالهای نوری کهکشانت برابری میکرد.

منم و تو ، به چگونگی ات فکر میکنم، به چگونگی ام و به چگونگی این فرجام.

مثل همیشه باید انتخاب کرد، اما میدانم که این بار تو به جای من هم تصمیم گرفتی، چیزی که آن شب کذایی آرزو کرده بودم، شاید باید بیشتر به چیزهایی که میخواستم بیشتر می اندیشیدم.

حالا منم و این دل وامانده ، و این زمستان لعنتی.

دلم برف میخواهد.

 پ.ن:

تنها آغوش تو مونده، غیر از اون؟؟ هیچ...!

از خفه شدن!!...
ما را در سایت از خفه شدن!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamhareer بازدید : 56 تاريخ : جمعه 12 بهمن 1397 ساعت: 6:18

یعنی، دل نبند. یعنی، این آدم ها بدون کوچکترین تعللی بارشان را برمیدارند و میروند بدون آنکه نگاهی به پشت سرشان بیندازند. در دوره ای زندگی می کنم که معرفت سیب گندیده ای است که حتی خیال دست زدن به آن از از خفه شدن!!...ادامه مطلب
ما را در سایت از خفه شدن!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamhareer بازدید : 53 تاريخ : جمعه 12 بهمن 1397 ساعت: 6:18

و دلشوره، زین پس دلشوره نام دیگر من است، غربت و تنهایی امروز پررنگترین رنگ زندگیم بود، تو آنجا زیر تیغ پزشکان، مادرم بی پناه تر و تنها تر از من منتظر حضور دوباره تو در زندگی ش، و ترس، این دومین باریست از خفه شدن!!...ادامه مطلب
ما را در سایت از خفه شدن!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamhareer بازدید : 62 تاريخ : جمعه 12 بهمن 1397 ساعت: 6:18

این بار قضیه از همیشه جدی تره، این تو بمیری مث قبلی نیست، میترسم این بار با مرگم تمام شود!

این بار چنان سادگی و صداقت دلم را از ریشه میکند، که کار از تیغ و تبر گذشته.

خدایا رحمی! خودت خوب میدانی و من سر تا پا دل شده!

از خفه شدن!!...
ما را در سایت از خفه شدن!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamhareer بازدید : 57 تاريخ : جمعه 12 بهمن 1397 ساعت: 6:18

حسی در من هست، آغشته به وجودم، تا بوده ام بوده، عجیب، غریب حسی است.

حس غربت!

چه فرقی دارد در وطن یا هرجای این کره خاکی و فنا پذیر، با تمامی آدمها احساس غربتم از من دور نمیشود، دردی در من است، شبیه تبعیدی که هر روز و شب منتظر است تا دوباره به خانه اش برگردد. 

خانه شبیه جایی است که هیچ گاه سرد نیست، مهر هست، مهربانی هست.

اینجا دیگر آرزویی ندارم.

سرزمینی که مردم با عشق غریبه اند و با خودشان نیز هم.

از خفه شدن!!...
ما را در سایت از خفه شدن!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamhareer بازدید : 64 تاريخ : جمعه 12 بهمن 1397 ساعت: 6:18

خیلی وقته اینجا نیومده بودم . الان که اومدم میبینم متروک شده زمهریرم. زمهریر مهربانی که تمام دردهایم را فقط دردهایم را باهاش مشترک میشوم. من اینجا را دوست دارم . میخام بگم ک گرچه گاها دیر به دیر بهش س از خفه شدن!!...ادامه مطلب
ما را در سایت از خفه شدن!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamhareer بازدید : 41 تاريخ : جمعه 12 بهمن 1397 ساعت: 6:18

من و هرزگی!


کاش هرزه ای بودم شهره شهر، اینطوری دلم قرص بود که عشق و عاشقی سیری چند ؟ یاد میگرفتم به آمد و رفت آدمها و جز خودخواهی و لذت موقت هرگز از زندگی درسی نمیگرفتم.
لامصب نابودم میکند این عشق، آرزویی که سنگینی اش نفسم را میبرد،آرامم میکند، یعنی جز مرگ راهی هست برای فراموشی؟
پ.ن. من. تو. آسمان. ...تصویر چشمهات و جنون

+ نوشته شده در  شنبه یازدهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 10:54  توسط مارکوس  | 

از خفه شدن!!...
ما را در سایت از خفه شدن!! دنبال می کنید

برچسب : هرزگی, نویسنده : zamhareer بازدید : 59 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 23:50

از این حس عجیب نوشتن مشکل است ولی آرام بخش مثل شل کردن گره طناب هنگام پریدن. دلم آغوش میخواهد، خدایا بغلم کن، این سم کشنده تنها با لمس تن تو از بین خواهد رفت. بعد از آن چشمهایم روشن خواهد شد، سپیده صبح همه جا را روشن خواهد کرد و من همانند کودکی ام با پاهای برهنه کوه را تا تیغ طلوع خورشید، تا قله خواهم دوید. دلم رستگاری میخواهد، دیری است خودم را گم کرده ام، از این حس گم شدگی میان هیاهوی سیاه این جم از خفه شدن!!...ادامه مطلب
ما را در سایت از خفه شدن!! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zamhareer بازدید : 60 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 23:50